تا تو هستی هیچ غمی نیست.......عاشقتم........

دلتنگی های منم اینجاست. لطفا حالا که زحمت کشیدی تا اینجا اومدی از آرشیومطالب قبل هم دیدن کن. ممنونت میشم. آهان راستی جون مادرت نظر یادت نره. بوووووووووس

درآیینه می نگرم دختری است غمگین....

داردبغض میکند......

کمی دلداریش دهید....ب اوبگوییدهمه چی

درست میشوددلش میخواهدکمی دروغ بشنود

آیینه راپایین ترنصب کنیدبه گمانم به زانو درآمد.

نوشته شده در سه شنبه 30 مهر 1392برچسب:,ساعت 20:9 توسط maryam joon| |

گذاشتم به دارم بکشند!!!بی گناه بودم اما......

 

حوصله اثباتش رانداشتم.

نوشته شده در سه شنبه 30 مهر 1392برچسب:,ساعت 20:0 توسط maryam joon| |

چه یکی باشدچه صدتا دمارازروزگارآدم درمی آورد.

 

خاطره رامی گویم..........

نوشته شده در سه شنبه 30 مهر 1392برچسب:,ساعت 19:55 توسط maryam joon| |

همه ی خستگی هایت رایکجامیخرم تو فقط قول بده که

 

صدای خنده هایت رابه هیچ کس جزمن نفروشی.

نوشته شده در سه شنبه 30 مهر 1392برچسب:,ساعت 13:44 توسط maryam joon| |

همه دورُ وریام روبه راهنو،منم خیلی وقته که بستم کوله بارمو،

 

که من بزارم برم ولی اسیردلم،موندم بین دوراهی کدوم مسیروبرم.

 

 

نوشته شده در سه شنبه 30 مهر 1392برچسب:,ساعت 13:21 توسط maryam joon| |

صدایت نمیکنم که برگردی......مهم باشم خودت برمیگردی.

 

نوشته شده در سه شنبه 30 مهر 1392برچسب:,ساعت 13:15 توسط maryam joon| |

آره حسودم......حتی فکرداشتنت رو هم به کسی نمیدم.

 

نوشته شده در دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:,ساعت 22:29 توسط maryam joon| |

روپاکت سیگارنوشته بودسیگاربرای شماواطرافیانتان زیان آوراست.

 

تودلم گفتم تویه نفراطراف من پیداکن قول میدم ب خاطراونم که شده

 

سیگاروترک کنم..قول میدم....

نوشته شده در دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:,ساعت 22:16 توسط maryam joon| |

خوابم میاد.ولی نمیرم سمت تخت خواب!!!اون لعنتی یه

 

تله ست توش ازخواب خبری نیست فقط فکروخیاله که انتظارمو میکشه

 

نوشته شده در دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:,ساعت 14:24 توسط maryam joon| |

کاش میشدبرگردی وببینی چشمانم چگونه تقاص تمام بی خیالی هایت راپس میدهند.......دلتنگم.

 

نوشته شده در یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:,ساعت 22:55 توسط maryam joon| |

خداوندا....به ایوبت بگو بیاید میخواهم ازصبربرایش بگویم.

نوشته شده در یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:,ساعت 22:51 توسط maryam joon| |

چترنمیخواهدهوای بارانی....تورو میخواهد لعنتی...میفهمی؟؟؟

 

 

 

نوشته شده در یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:,ساعت 22:47 توسط maryam joon| |

من همینم!نه چشمان آبی دارم نه کفش پاشنه بلند.کتانی میپوشم! روی چمن هاغلط میزنم..نگران پاک شدن رژلبم نیستم.خالصانه همینم مرااینگونه اگرمیخواهی.بسم الله........

نوشته شده در یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:,ساعت 22:40 توسط maryam joon| |

میدونی عشق یعنی چی؟؟یعنی هرصبح ک ازخواب پامیشی اول ازهمه ب این فکرکنی کی اون روزرومیبینی که چشاتو توچشاش واکنی....دیگه حسرت آغوشش... دستای مردونشو نداشته باشی.

 

 

نوشته شده در یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:,ساعت 22:30 توسط maryam joon| |

 

خوابهایم گاهی زیباتراززندگیم میشودکاش گاهی برای همیشه خواب میماندم.....

نوشته شده در یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:,ساعت 22:26 توسط maryam joon| |


Power By: LoxBlog.Com